hichopoch.blogsky.com
هیچ و پوچ hich&pochهیچ و پوچ hich&poch -
http://hichopoch.blogsky.com/
هیچ و پوچ hich&poch -
http://hichopoch.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.7 seconds
16x16
32x32
64x64
128x128
PAGES IN
THIS WEBSITE
2
SSL
EXTERNAL LINKS
212
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
0.708 sec
SCORE
6.2
هیچ و پوچ hich&poch | hichopoch.blogsky.com Reviews
https://hichopoch.blogsky.com
هیچ و پوچ hich&poch -
آرشیو مطالب وبلاگ - هیچ و پوچ hich&poch
http://hichopoch.blogsky.com/posts
هیچ و پوچ hich&poch. تمامی حقوق مادی و معنوی برای نویسنده وبلاگ محفوظ می باشد.
hichopoch.blogsky.com
http://hichopoch.blogsky.com/m
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
2
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1389/11
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389. ۱۷ بهمن ۱۳۸۴ . یه همچین روزی من این وبلاگ رو درست کردم و حالا توی همچین روزی یه سری تغییرات به زودی اینجا اعمال می شه و حتی شاید سبک و سیاق نوشته ها هم عوض بشه . نمی دونم ولی ماها که اسممون رو آدمه همواره در حال تغییر و تحول هستیم . ممنون از همه دوستان همراه قدیم و جدید . یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389. نگاه اول یا وداع آخر؟ ابتدا یا انتهای جاده ها. مثل قدم زدن هر روز.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1389/07
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. سهشنبه 20 مهرماه سال 1389. شب ها بیدارم . من عاشق می شوم! کبوتر ها می شوند! خودم دیدم و کشیدم سیگار را پشت پنجره! می دانم صبح شده بود مثل همیشه! جای تو خالیست مثل همیشه. مثل اشکهایم . می نویسم . می آیند! همین حالا . ترک می کنم . خودم را . خانه را! سیگار دود می کنم . دوشنبه 19 مهرماه سال 1389. ستاره ها می دانند از آنها بپرسید. از پس مردابها صدا میزنند مرا. ساده بودم چه ساده در عشق و عشق در من.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1391/03
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. جمعه 5 خردادماه سال 1391. از تو تا من ، از پس این شیشه ها. فاصله ایست دور . در خیال جا ما نده ام . برهنه ای. عطر تنت لمس عریانیت در تصوور سیاه و سفیدم . شعر هایم بی تو نا تمام می ماند. یا تو را جا بگذارد. تو را دوست دارم روی همه ی کاغذ های خالی دنیا بنویسم . اگر این مشتری های لعنتی بگذارند. برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. عناوین آخرین یادداشت ها.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1392/03
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. دوشنبه 20 خردادماه سال 1392. اگر تو را نداشته باشم . عاطفه می شوم . برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 97413. Powered by BlogSky.com. عناوین آخرین یادداشت ها. زور مره گی ( روز مره گی ). دست نوشته های یک کرگدن عاشق. چسبندگی های روح ما.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1392/06
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. دوشنبه 4 شهریورماه سال 1392. چقدر این روزها در صدای سازم دلتنگند . دلم رقص می خواهد . تخت خواب کودکیم را می خواهد. تنهاییم را با پنجره اتاقم تقسیم می کنم ،. وقتی که حتی هیچکس چیز ی نمی داند . برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 97412. Powered by BlogSky.com. عناوین آخرین یادداشت ها. زور مره گی ( روز مره گی ). چسبندگی های روح ما.
apercipientbrutish.blogsky.com
یک بی شعورِ فهیم
http://www.apercipientbrutish.blogsky.com/page/4
جمعه 6 اسفندماه سال 1389 ساعت 05:56 ب.ظ. بهم اینجوری نگاه نکن . منو نریدن ، رنگ پوستم این رنگیه! ولی خدا می دونه که خونم از تو قرمز تره . اینو وقتی فهمیدم که چارتا از پسر عموهامو جلو چشام سر بریدن . آخ که چه رنگی داشت خونشون . پنداری همه این گل سرخا مدیونشونن . آره اونارم مثل من ریده بودن . چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 ساعت 07:27 ب.ظ. قبل از اینکه بخوام بمیرم ، می تونم برم سر اون مجسمه گندهه که وسط میدون شهر و یه چیزی بگم به همه آدمای بی خبر که مثل مورچه های کارگر اینور اونور میرن؟ خیلی داشت زور میزد آخه!
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1390/08
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390. من غلط می زنم در یک فنجان. حوصله ام که سر می رود تا ته دنیا می بافم. جمعه 13 آبانماه سال 1390. احساسم مثل کودکی یک ساله که پیراهنش را نمی خواهد هر روز گریه می کند. قلبم مثل دوست مادرم که در هواپیما به من لیمو شیرین پوست کنده می دهد و من به زور لیمو شیرین را با استرس تکه تکه در جای جای صندلی یک نفره ام جای می دهم . می خندد. نبضم از سکس 9 سالگیم تلو تلو می زند.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1391/01
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391. شاید همین سه نقطه کفایت کند . همیشه که نباید نوشت. فرشته خوشبختی من همینجاست . روی زمین. انگار باید اتفاق بیافتد. تا پیدا شود . پنجشنبه 24 فروردینماه سال 1391. تکه تکه در تک تک سلول های خاکستری مغزم ،. تن عر یانت را. برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 97412. Powered by BlogSky.com.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1392/04
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. سهشنبه 18 تیرماه سال 1392. درباره من : کافیه یک ساعت با سکوت کنار من قدم بزنی . برای عضویت در خبرنامه این وبلاگ نام کاربری خود در سیستم بلاگ اسکای را وارد کنید. تعداد بازدیدکنندگان : 97411. Powered by BlogSky.com. عناوین آخرین یادداشت ها. زور مره گی ( روز مره گی ). دست نوشته های یک کرگدن عاشق. چسبندگی های روح ما.
مجبور شدم بنویسم...
http://www.rmin.blogsky.com/1390/07
فقط عادت کرده ایم.چیزی باید بنویسم. باید کاغذ را سیاه کنم .انگار اجبار است.اجبار و من مجبورم . مجبور شدم بنویسم. سهشنبه 26 مهرماه سال 1390. ساعت های تو خالی. اگر پیدا شدی به من بگو. تا سازهای مخالفشان را کوک کنم. و طناب های دار را به گردنشان بیاندازم. اگر پیدا شدی به من بگو. تا به ستاره ها بگویم. هر شب برایمان دعا کنند . یکشنبه 24 مهرماه سال 1390. یکی حواس منو پرت کنه لطفا. اونقدر پرت که هیچ سگی نتونه. پیداش کنه و برشگردونه! جمعه 8 مهرماه سال 1390. به قسمت اعتقادی ندارم ،. تقسیمش که می کنم ،.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
212
hichop66's blog - vive raja w dima rasta - Skyrock.com
Vive raja w dima rasta. Moi hicham de taroudant hada skyblog dyali li ja dkhl lih marhba bih. 15/07/2007 at 10:59 AM. 26/02/2011 at 2:31 PM. Tuyfukdj;jk;djk;fjj. Subscribe to my blog! Don't forget that insults, racism, etc. are forbidden by Skyrock's 'General Terms of Use' and that you can be identified by your IP address (66.160.134.2) if someone makes a complaint. Posted on Saturday, 26 February 2011 at 10:56 AM. Tuyfukdj;jk;djk;fjj. Posted on Sunday, 20 February 2011 at 2:03 PM. Page 1 of 44. Page 12 ...
Blog de hichopdp - pdp represente - Skyrock.com
Mot de passe :. J'ai oublié mon mot de passe. Mise à jour :. Abonne-toi à mon blog! Ce blog n'a pas encore d'articles. Poster sur mon blog.
هیچ و پوچ
عشق که باشد در تو. دانلود آهنگ و آلبوم های روز-افشین. یه دخمل پر حرف! بچه محله امام رضاامیر. خاطره اي براي هميشه-سمیه. فکر احساسی یا منطقی ). احساس عمیق دوس داشتن. لطیفه های شیرین ایرانی. جوك هاي پ ن پ. اس ام اس عاشقانه و عارفانه. چند قدم پشت دیوار دلتنگی. بچه هایی از جنس بلور. کد آهنگ برای وبلاگ. زیباترین شعر های عاشقانه. عشق که باشد در تو. عشق که باشد در تو هر روزت نفس ها را با خجستگی همراه می کند. هر شب هم بستر رویاهایی می شوی, لبریز از خواستن. سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۴ ] [ 17:29 ] [ مونا ]. جمعه بیس...
هیچ.............و پوچ
سفر مکه و مدینه که نشد، سفر کربلا در پیش است، ان شالله. خط خطی شده در سه شنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 21:14 توسط یداه. در قبايل عرب همواره جنگ بود، اما مکه "زمين حرام" بود و رجب، ذيالقعده، ذيالحجه و محرم "زمان حرام" يعني که در آن جنگ حرام است. بگذار اين سالهاي حرام بگذرد! مدیر اینجا لازم می داند که بگوید: تا 23 پست آتی تا پایان عمر وبلاگ. فقط نظراتی را که دوست دارد جواب می دهد. آنهم در همان زیرش. برای همین التماس دعا دارد. خط خطی شده در دوشنبه هشتم دی ۱۳۹۳ساعت 20:45 توسط یداه. مثل جوانی که پس از سربازی.
هیچ و پوچ hich&poch
هیچ و پوچ hich&poch. تمامی حقوق مادی و معنوی برای نویسنده وبلاگ محفوظ می باشد.
هیچ و پوچ
همه به او خندیدند! گفت به غم ها یم نخندید. که هر جور نوشته شود درد دارد! از ته به سر بخوان. تا من آن روزها را بشناسی! جمعه بیست و پنجم مرداد 1392 ] [ 13:42 ] [ ی دیوونه ] . تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،. ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت . حساب و کتاب می کنی! و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای ،. که زیادتر گذشته ای ،. که زیادتر بخشیده ای ،. به قدر یک ذره ،. درست از همانجاست که توقع آغاز می شود. و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که به نام عشق می بریم! هفته چها...
BLOGFA.COM
این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است. محتوای وبلاگ محفوظ است. تنها از نمایش عمومی آن جلوگیری شده است. جهت اطلاعات بیشتر بخش ر اهنمای پیگیری جهت رفع فیلتر وبلاگهای مسدود شده توسط کارگروه.
به کلبه کوچک من خوش امد
به کلبه کوچک من خوش امد. برای تازه شدن دیر نیست. فقط با چند کلیک پول پارو کنید؟ تاريخ : سه شنبه پنجم دی 1391 نويسنده : فرید. فقط با چند کلیک پول پارو کنید؟ بهترين سايت درآمدزا در جهان به صورت. اين شركت جزو شركتهاي هرمي محسوب نمي شود و ريطي به. گلد كوييست و امثال اين شركت ها ندارد. های بسيار ثروتمند و مورد اعتماد دنیا است و دولت های خارجی(خصوصا دولت ثروتمند. امريكا) نیز از آن حمایت می کنند. حالا که تا اینجا لطف کردید اومدید، اگه زحمتی نیست فقط. دقیقه از وقتتون رو. که سود می کنید. ما می خواهیم به شما سایت.
عاشقانه
در ستایش مهربانیت همچون نمازمسافرشکسته ام. گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی. کو رفیق راز داری؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت. شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی. تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد. غنچهای در باغ پرپر شد ولی کو غیرتی؟ گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره ماند. دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی. روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت. کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی. بسکه دامان بهاران گل به گل پژمرده شد. باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی. من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تو. یکشنبه 10 آذر1392 1:17.
نوشته های یک
می نویسم برای خودم نه تو. یکشنبه 16 تیرماه سال 1392. نیمه های شب است. هوا از سردی عرقی بر روی تن نشانده و من به سختی می توانم اتاقی که درونش هستم را ببینم. همان اتاقی که یک زیر انداز کهنه توی آن بود که شب ها به عنوان واپسین آغوش پزینده ی تنم به آن پناه می بردم و یک آینه که انگار همه ی سختی هایم را هر بار که از جلویش رد می شدم برایم به نمایش می کشید. چندی بود که به نبود تن او به روی همان زیر انداز در شبها عادت کرده بودم. ولی خوب یادم می آید که تنش چگونه بود ، سرد و بی روح مانند لحن حرف زدنش. اما من همش گم...