setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. - hichestan
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-25.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . به سراغ من اگر مي آييد. پشت هيچستان جايي است. پشت هيچستان رگ هاي هوا پر قاصد هايي است. که خبر مي آرند از گل واشده ي دورترين بوته ي خاک. روي شنها هم نقش هاي سم اسبان سواران ظريفي. به سر تپه ي معراج شقايق رفتند. پشت هيچستان چتر خواهش باز است. تا نسيم عطشي در بن برگي بدود. زنگ باران به صدا مي آيد. و در اين تنهايي سايه ي ناروني تا ابديت جاري است. به سراغ من اگر مي آييد. نرم و آهسته بياييد مبادا که ترک بر دارد. چيني نازک تنها يي من.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. - Aghaze sokhan
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-23.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . يار عزيزم, امروز كه عشق را مي نويسم, نمي دانم چرا با تو سخن آغاز كردم؟ اينها همه پرسش هاييست كه من پاسخي براي هيچ يك از آنها ندارم و هنگامي كه پافشاري بيشتري از خود نشان مي دهند, در پاسخ لبخندي مي زنم يا اشكي در چشمم حلقه مي زند. مي خواهم شكوه كنم, اما مثل اينست كه كلمات بر روي لب هايم مي سوزند و دود مي شوند.هزاران غم در وجودم شكوه مي كند, كدام را مي توان بر قلم آورد؟ نوشته شده در 2007/10/14. تنها خواستم بگم که . اين كلبه با وجو...
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. -
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-26.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . به سمت رودخونه رفتم،. سعي كردم فكر كنم ولي نتونستم،. واسه همين پريدم تو آب و فرو رفتم. دفعه اول كه بالا اومدم فرياد زدم! دفعه دوم كه بالا اومدم گريه كردم! اگه آب اونقدر سرد نبود. احتمالا غرق مي شدم و مي مردم. اما آب سرد بود! به معشوقه ام فكر كردم. و فكر كردم كه مي پرم پايين. اونجا ايستادم و فرياد زدم! اونجا ايستادم و گريه كردم! اگه اونقدر بلند نبود. احتمالا مي پريدم و مي مردم. اما اونجا بلند بود! چون هنوز دارم زندگي مي كنم،.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•.
http://www.setareiomid.blogfa.com/8612.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . اگر خداوند براي لحظه اي تکه کوچکي زندگي به من ارزاني مي داشت احتمالا همه آنچه را که به فکرم مي رسيد نمي گفتم بلکه به همه چيزهاييکه مي گفتم فکر مي کردم . اعتبار همه چيز در نظر من نه در ارزش انها که در معناي انهاست. کمتر مي خوا بيدم و بيشتر رويا مي ديدم چون مي دانستم هر دقيقه که چشم هايمان را بر هم مي گذاريم? اگر تکه اي زندگي به من ارزاني مي شد لباسي ساده بر تن مي کردم نخست به خورشيد چشم دوخته و سپس روحم را عريان مي کردم . آنقدر ب...
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•.
http://www.setareiomid.blogfa.com/8611.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . به سمت رودخونه رفتم،. سعي كردم فكر كنم ولي نتونستم،. واسه همين پريدم تو آب و فرو رفتم. دفعه اول كه بالا اومدم فرياد زدم! دفعه دوم كه بالا اومدم گريه كردم! اگه آب اونقدر سرد نبود. احتمالا غرق مي شدم و مي مردم. اما آب سرد بود! به معشوقه ام فكر كردم. و فكر كردم كه مي پرم پايين. اونجا ايستادم و فرياد زدم! اونجا ايستادم و گريه كردم! اگه اونقدر بلند نبود. احتمالا مي پريدم و مي مردم. اما اونجا بلند بود! چون هنوز دارم زندگي مي كنم،.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. - taghdir
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-24.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . نوشته شده در 2007/11/17. تنها خواستم بگم که . اينجا كلبه عاشقي من است. اين كلبه وسعتي دارد به اندازه دلم و فضايي به حجم حضورم. آنقدر بزرگ است كه صدايم از آن سو، اين سو به گوش نمي رسد كه مي گويم: سلام. و آنقدر كوچك كه گاهي مجبور مي شوم چشمهايم را براي ديدن كرانهايش خسته كنم. اين كلبه برايم خيلي دوست داشتني است چون به اندازه همين جمله ساده و معصومانه است. من همه گمشده هايم زندگي ام را در گوشه و كنار اين كلبه جستجو مي كنم. برقص هيو...
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. - cheshmane obour
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-32.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . آسمان پرشد از خال پروانه های تماشا. عکس گنجشک افتاد در آبهای رفاقت. فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه. باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت. شاخه مو به انگور. جیب هایش پر از شور چیدن. امتداد در سایه کاج های تامل. کودک از پشت الفاظ. تا علف های نرم تمایل دوید. رفت تا ماهیان همیشه. خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد. پای او را خراشید. سوزش جسم روی علف ها فنا شد. شور تن در تو شیرین فرو می نشیند. جیک جیک پریروز گنجشک های حیاط.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•.
http://www.setareiomid.blogfa.com/8704.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . در كدامين جزيره آن آبگي ايمن است. از هفت درياي بي زنهار. از تنگابي پيچاپيچ گذشتيم. با نخستين شام سفر -. كه مزرعه سبز آبگينه بود. و با كاهش شب. جاي خوش تر داشت -. به در يائي مرده درآمديم. با آسمان سربي كوتاهش -. كه موج و باد را. به سكوني جاودانه مسخ كرده بود. و آفتابي رطوبت زده. كه در فراخي بي تصميمي خويش. سر گرداني مي كشيد،. و در ترديد ميان فرو نشستن يا بر خاستن. ما به سختي در هواي كنديده طاعوني دم مي زديم و. در تلاشي نو ميدانه.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•.
http://www.setareiomid.blogfa.com/8707.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . آسمان پرشد از خال پروانه های تماشا. عکس گنجشک افتاد در آبهای رفاقت. فصل پرپر شد از روی دیوار در امتداد غریزه. باد می آمد از سمت زنبیل سبز کرامت. شاخه مو به انگور. جیب هایش پر از شور چیدن. امتداد در سایه کاج های تامل. کودک از پشت الفاظ. تا علف های نرم تمایل دوید. رفت تا ماهیان همیشه. خون کودک پر از فلس تنهایی زندگی شد. پای او را خراشید. سوزش جسم روی علف ها فنا شد. شور تن در تو شیرین فرو می نشیند. جیک جیک پریروز گنجشک های حیاط.
setareiomid.blogfa.com
.•* *• رهگذر مهتاب •* *•. - safar
http://www.setareiomid.blogfa.com/post-30.aspx
رهگذر مهتاب * * . مي خواهم تمام وجودم را بر برگ هاي روزهاي سپيدبنويسم. * * . در كدامين جزيره آن آبگي ايمن است. از هفت درياي بي زنهار. از تنگابي پيچاپيچ گذشتيم. با نخستين شام سفر -. كه مزرعه سبز آبگينه بود. و با كاهش شب. جاي خوش تر داشت -. به در يائي مرده درآمديم. با آسمان سربي كوتاهش -. كه موج و باد را. به سكوني جاودانه مسخ كرده بود. و آفتابي رطوبت زده. كه در فراخي بي تصميمي خويش. سر گرداني مي كشيد،. و در ترديد ميان فرو نشستن يا بر خاستن. ما به سختي در هواي كنديده طاعوني دم مي زديم و. در تلاشي نو ميدانه.