tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9203.aspx
شاید این هفته برن برن رزمایش و این جور چیزا اونم تو این گرمای سوزان. فکر نمیکردم امروزو بیای کلی ذوقیدم از اینکه اومدی پیشم. ازت ممنونم به خاطر تموم مهربونیات عزیز دلمی تو. وقتی اس ت رو دیدم که نوشتی من رسیددددم.اونقدر هورا هورا کردم که نگووو.زودی پریدم حموم و بعدش خوجمل کردم و به نا به گفته های قبلت شال مشکیمو سرم کردم و مانتو مشکی و شلوار مشکی و کفشمم مشکی دیگه کلا رنگ مشکی شدم و رفتم. میگی مشکی بهت میاد و خیلی سنگین و خانوم تر میشی و از حالت جینگولی در میای. و حرف زدیم و حرف زدیم. دلم از اینا میخواد:(.
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9205.aspx
دیروز بعدظهری رفتم و عینکو عوض کردم و یه ریبن گرفتم و بعدش رفتم پیش آیمان و عینکرو زدم و این دفعه آیمان خندید و گفت مریم حیدرزاده شدی. دیگه قهر کردم و گفتم اصلنشم نمیخوام و بعدش آیمان گفت بده من بزنم ببینم زد به چشماش و گفت چطوره؟ دیوووونههه .خیلی بهش میومد .و گفتش این مال من واسه تو هم یکی دیگه میخرم. بعدش منو رسوند خونه خواهری و رفت. امروز بعدظهری اس داد که خانومم میای امروزم ببینمت؟ گفتم بله با کمال میل میام. دستاشو عین یه بچه کوچولو گذاشته رو صورتش و میخنده میگه منو شطرنجی کنین. بعدشم برام آب هویج بس...
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9208.aspx
تاريخ ۹۲/۰۸/۳۰ساعت 0 نويسنده ناناز. خب نمیدونم چطوری خوشحال بودنمو مخفی کنم و هیچکس نفهمه چمه. ینی تابلو که میگن، منم. هورااااااااااااااااااا بالاخره تموم شد سر.بازیییییییییی خداحافظ. صبح دانشگاه بودم و تنها نشسته بودم تو سالن و دل تو دلم نبود که ینی الان چی اسی میاد بهم.تو این فکرا بودم که استاد اومد و رفتم کلاس و یه چرت خوابیدم و کلاس هم تموم شد و در همین حین بود که آیمانی زنگ زد و بسیییییییی شادمان شدم.اونقدر ذوق زده بودم که یه مسیر طولانی رو پیاده اومدم و خوشحال و شاد و سرحال. دیشب که خبردار شدم فردا...
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9202.aspx
هرچند تو اینجا نیستی و چندان هم مبارک نیست. تاريخ ۹۲/۰۲/۲۳ساعت 9 نويسنده ناناز. گاهی آدم های اطرافت انگار نمیفهمند! که یک آدم دل دارد و وقتی دلش را.نه! تمام دلش را. به کسی بدهد.دیگر خودش نمی شود.یعنی نمیتواند که خودش باشد. کل وجودش مملو از کسی میشود که تمام دلش را روحش را ذهنش را.حتی جسمش را. تسخیر کرده است. و حال ۷سال است! شاید هم نزدیک ۸سال. که من در چنین شرایطی زندگیم را سپری میکنم. سرخوش میشویم.فکر میکنیم زندگی به کاممان شده ولی یک دفعه. تاريخ ۹۲/۰۲/۱۸ساعت 13 نويسنده ناناز. بسم الله الرحمن الرحیم.
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9209.aspx
یه دیدار یهویی توی برف. برفی که حتی نمیزاشت جایی دیده بشه. دلم تاپ تاپ میکرد واست. آره آره همون لحظه ای که پیشت بودم هم بی تابت بودم. هنووووز هم تو ذهنم دارم قیافه ی ناز و معصومت رو مجسم میکنم. عاشق تر از قبل می شم. نمیدونم چرا دلم غصه داره غصه ی چیزی که میترسم باشه و نابودم کنه.اگه .اگه.خدایا خودت کمکم کن.میترسم. نمیدونمم چرا همش مریض میشم و حالت تهوع و بیحالی دارم. اصلا فکرم جمع و چور نیست. تاريخ ۹۲/۰۹/۱۸ساعت 22 نويسنده ناناز. اصن یه حرکتی به خودش نمیده که بشینه بخونه و بگه من اینجاها اشکال دارم. امسال...
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9207.aspx
جمعه بعدظهر قرار گذاشتیم همو ببینیم.گفتم آیمانم کدوم لباسامو بپوشم.برام لباس انتخاب کرد و در نهایت آرایش کردم و خوشگل کردم و رفتم پبشش.یکمم غرغر کردم که چرا این ادکلنم بد موقع تموم شده.به من بی ادکلن یکی ادکلن کادو بخره. ولی اصلا ازت انتظار چنین کاری و نداشتم. خیلی حرفا زدیم و در نهایت باعث شد لحظه های خوب و خوشی و پیش هم بگذرونیم. در مورد ازدواجمون و اون خواستگاره هم که چیزی نگم بهتره. میگه چرا بعد یه طوفان که آرامش حاکم میشه دریا دیدنی تره و لذت بخش تر. واسش ماجرای فیلمی که تازه دیدم رو میگم و با تمام ...
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9211.aspx
نمی خوام از بغضای شبونم، از غصه هایی که می خورم از اتفاقایی که تو این مدت واسم اتفاق افتاده بگم . اما به غیر بدی هاش اتفاقای خوبیم واسمون افتاده اما بین خودم و خودش. در همین حد بگم که همه علم مخالفیم برداشتن و هوااار را انداختن هیچ کس هم به من و آیمان بدبخت کاری نداره که همو دوست داریم بدون هم میمیریم و. حتی امسال واسش کادو هم نگرفتم:(. خدایا شکرت. من که چیزی نمیگم تو خودت بهمون یه نیم نگاهی بنداز. تاريخ ۹۲/۱۱/۲۵ساعت 12 نويسنده ناناز. بسم الله الرحمن الرحیم. و إ ن ی ک اد ال ذ ین ک ف ر وا ل ی ز ل ق ون ک.
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9303.aspx
قصه اين جوري شروع شد. که تو بي قراري من. مث خورشيد تو تابيدي. به تن مرده ي عشقم. قصه اينجوري شروع شد. اون سوار خسته راهي که کشيدي. تا دم کوچه ي احساسو پريدي. قصه اينجوري شروع شد. قصه ي عشق من وتو. قصه ي پاييزو برگه. قصه ي کوچ و تگرگه. قصه ي جنگل و رازه. قصه ي درد و نيازه. قصه ي درد و نيازه. قصه اينجوري شروع شد. حالا من موندم و احساس. آخر عشق من و تو يه معماست. غصه ي ما رو نخور ، صبح غزل خون ديگه پيداست. امروز یه خواستگار زنگ زده بود و مامان گفت جواب بله شو دادیم به یکی دیگه. بسم الله الرحمن الرحیم. بی پا...
tameeshg.blogfa.com
طعـــــــــم عشـــــــــق
http://www.tameeshg.blogfa.com/9112.aspx
تو اين مدتي كه نبودم يه سري اتفاقايي افتادن كه هم خوبن هم بد.آيمان با مادرش حرف زده و قرار شده مادرشم به پدرش بگه.مادرش ازم خوشش اومده و خواهراشم همينطور.مادربزرگش مخالف هستن و پدربزرگش هم گفته اگه دختر اوني باشه كه مدنظرمونه خودم برات ميرم خواستگاري. حالا نميدونم منظور از مدنظر چيه؟ ولي مامان من كلي برام خط و نشون كشيده و گفته به اين راحتيا هم نميدم دستش.كلي براش شرط و شروط دارمL. اميدوارم سال جديد برا همه بچه هاي وبلاگ سال خوبي باشه و به آرزوهاي قلبيشون برسن و برا همتون دعا ميكنم منم محتاج دعاهاي شماها...