hajiimahdi.wordpress.com
داش باشوا رونالدو | حاج مهدی
https://hajiimahdi.wordpress.com/2009/01/09/داش-باشوا-رونالدو
ژانویه 9, 2009 در 1:24 ب.ظ. · Filed under عمومی. امروز در خبرها خواندم که بازیکن تیم منچستر یونایتد(زهلم! کریستیان رونالدو(لاپ زهلم) داشته از فرودگاه میومده یا میرفته یادم نیست ,خلاصه با یه دستگاه خودروی فراری توی تونل میره تو باقالیا! آخه یکی نیست به این جوانمرد بگه که :. اولا چرا در این ایام سوگواری کراوات زدی. ثانیا چرا ماشین قرمز رنگ سوار میشی(گناه دارن خب بعضیا! ثالثا اگه رانندگی بلد نیستی بیجا میکنی میره خدا تومن پول میدی از این عروسکا میخری. رابعا تو تونل چه غلطی میکردی. No comments yet ». روزنوشت...
hajiimahdi.wordpress.com
هیچی ندارم بگم… | حاج مهدی
https://hajiimahdi.wordpress.com/2009/01/12/هیچی-ندارم-بگم
هیچی ندارم بگم…. ژانویه 12, 2009 در 7:01 ب.ظ. · Filed under عمومی. هیچی ندارم بگم فقط انقدر خندیدم که نگو رو جفت بلاگهام گذاشتم بلکه فرجی شود. ۱ دیدگاه ». Wrote @ اکتبر 8, 2009 at 9:00 ب.ظ. ايول از اون فالوده شيرازي متنفرم. به نقل از «http:/ mollah.blogspot.com/2009/10/blog-post 8592.html ». حاجیه خانوم (لبخند زنان) – حاج آقا! امشب شب جمعه است ها! حاج آقا (آه عمیقی میکشد)- آره میدونم ولی برنامه بی برنامه. برو بخواب! حاجبه خانوم – ولی هفته گذشته هم همین رو گفتی! اصلا معلومه چه ات شده؟ حاجیه خانوم- واسه چی؟
hajiimahdi.wordpress.com
خواب | حاج مهدی
https://hajiimahdi.wordpress.com/2009/01/11/خواب
ژانویه 11, 2009 در 12:31 ب.ظ. · Filed under عمومی. چند وقتیه خوابهای عجیبی میبینم…. مثلا میبینم دارم از یه بلندی سقوط میکنم. یا یه قاتل حرفه ای که قصد کشت منو داره , و جلوی چشم سره چند نفر رو میبره و مثله اشون میکنه, افتاده دنبالم و تهدیدم میکنه. یا توی خواب , خواب میمونم و وقتی از خواب بلند میشم میبینم یک سال گذشته و همه چیز دور و برم عوض شده! مثه اصحاب کهف) میرم میبینم جاهایی که بوده همه عوض شده.یه جورایی دوروبرم بهتر از قبل شده! ولی بازم دارم تو دلم به خدا توکل میکنم خدایا تو میدونی که تو دلم هیچی نیست.
hajiimahdi.wordpress.com
مسخم کرد | حاج مهدی
https://hajiimahdi.wordpress.com/2009/01/12/مسخم-کرد
ژانویه 12, 2009 در 4:52 ب.ظ. · Filed under 1. هم خاطره ی زنبق ، یک لحظه پس از رگبار. از جنس تکاپوی مصنوعیه فواره. بر حاشیه ی تکرار. مبهوت و کبود و گس. بر حضور مجروحم ، چه فاخته ، چه کرکس. چه سرخه خیابان و چه قهوه ای کوچه. شکله سایه ی ابرم ، بودنی سیاه و بس. مثل من که مثل من ، گم ترانه ، کمرنگم. آه ، ای منه جان خسته. انفجاره پنهان و افسانه ی ناگفته. امروز که دلتنگم ، ناگهانه طغیان کن. شهر بهت و بهتان را به حادثه مهمان کن. من زیاد در مورد این چیزا حرف نمیزنم ولی این شعر واقعا مسخم کرد. درحال اتصال به %s.