spotlight1.blogfa.com

mysanctuary.persianblog.ir

من مشهد را با خودم به تهران آورده‌ام ! - برگ‌هایی از کتاب تاریخ قلبم

http://mysanctuary.persianblog.ir/post/22

برگهایی از کتاب تاریخ قلبم. من مشهد را با خودم به تهران آوردهام! این مدت که ننوشتم چیزای زیادی اتفاق افتاده . سعی می‌کنم فارغ از مفصل گویی تیتروار به همه چیز اشاره کنم . اولین شنبه مهر رفتم مسافرت. امام رضا دعوتم کرد و من رفتم پابوسش. 5 سال بود نرفته بودم و اینبار فکر می‌کنم چون سنم بیشتر شده بود نوع نگاهم کاملا فرق کرده بود! من بخشی از مشهد رو با دلم آوردم تهران . چون با ماشین شخصی بودیم ، بین راه جاهای مختلفی توقف داشتیم . از این سفر عکس‌های زیبایی نصیب من و برادرم شد. وای اگر باران بزند امروز . و شاید...

mysanctuary.persianblog.ir

برگ‌هایی از کتاب تاریخ قلبم

http://mysanctuary.persianblog.ir/1393/4

برگهایی از کتاب تاریخ قلبم. به نام آفریننده‌ی مردادهای عشق. تابستان خونگرم هم با قدم‌هایی محکم آمد . تمام کسانی که روزه دار هستن الحق که سربلندند .طاعات همگی قبول. مدتی بود که از رفتارهای مدیر در محل کار خسته شده بودم ، اما در ماه اخیر به این نتیجه رسیدم که آسمان همه جا همین رنگ است و من باید خدا را شاکر باشم که از نظر دریافت به موقع حقوق و خیلی از مسائل اخلاقی در جای خوبی کار می‌کنم. پس به زبان خودمانی در مواجه شدن با "خنگ بازی‌" های مدیر واحد ، از این گوش گرفتن و از اون گوش در کردن!

endless-smile.persianblog.ir

دخترک بیزی

http://endless-smile.persianblog.ir/1394/1

از بچگی عاشق این بودم. که یه روز یادم بره تولدمه و از مدرسه برسم خونه و کلی مهمون داد بزنن تووولدتتتت مباااارک. ولی چون تقریبا از بهمن اسفند روزشماریو شروع میکردم. محال بود یادم بره و اغلب روزای آخرم از بس یادآوری کردم با مادر راگاتزا دعوام میشد! امسال ، پنجشنبه با دوستان که همه تولدامون پشت سره همه تهران قرار گذاشتیم که تولد بازی کنیم. صبح خواهر راگاتزا تماس گرفت که حال داماد جان بده و قلب درد گرفته. مادر راگاتزا هم هی راه میرفت میگفت' یعنی چی شده! که استرس منو بیشتر میکرددد! راگاتزا تولد ۲۱ سالگیت مبارک.

endless-smile.persianblog.ir

دخترک بیزی

http://endless-smile.persianblog.ir/1393/9

اون زمانى که پسرخاله راگاتزا , 2،3 سالش بود یه بار رفتیم بانک و نگهبان بانک براى اینکه دیگه کسى وارد بانک نشه آخر وقت ادارى , درو بست! که تو همین حین یه عاقایى موند لاى در و شروع به ناسزا گفتن و تلاش براى انداختن خودش به داخل بانک داشت ! یهو رو به نگهبان گفت عن عاقااااااا ( ω )! و به طبع همه شروع کردن به خندیدن و پسر خاله جان هم هى میفت چى گقت؟ ما هم میگفتیم آره . :) ). بعد از اون تاریخ میخواس به هر کی فحش بده داد میزد , انار عاقااااااا :) ヽ(。 یلدا پیشاپیش مباااااارک O. PostTi.t.l.e. مبدل کد قالب ها.

endless-smile.persianblog.ir

دخترک بیزی

http://endless-smile.persianblog.ir/1394/2

برای فیلم ترسناک هر چی اینچ تلویزبون و کیفیت تصویر و صدا بالاتر باشه مسلما در بیشتر ترسوندن بیننده تاثیر داره! خونه پدربزرگ راگاتزا هستیم ، یه فیبلم ترسناک میزاریم با صدای بسیااار بسیاااار کم. پدر بزرگ اینا از موقعی که من ۳،۴ سالم بود یه همسایه پیر داشتند که همیشه مریض احوال بود و ساعت ۶ میخوابید. در نتیجه ما از ساعت ۶ به بعد از انجام هرگونه فعالیتی محروم بودیم. بعله خلاصه که برای اینکه صدا مزاحم همسایه جان نشه ما به خوندن زیرنویسا اکتفا کردیم. و به راستی که از ترسناکیه فیلم کم میکرد. و تنها هدفم این بود...

mysanctuary.persianblog.ir

این پست کاملا به احساسم مربوط می‌باشد ، لطفا دقت فرمایید بغضم هر لحظه شکستنیست ! - برگ‌هایی از کتاب تاریخ قلبم

http://mysanctuary.persianblog.ir/post/23

برگهایی از کتاب تاریخ قلبم. این پست کاملا به احساسم مربوط میباشد ، لطفا دقت فرمایید بغضم هر لحظه شکستنیست! خیلی چیزها هست که میتونم لیست کنم و اینجا بنویسم . خیلی چیزها که اگر با تک تک ذرات بدنش احساس می‌کرد ، حرفای اون شب رو بهم نمی‌زد! چیزایی که از من نمی‌دونست و نخواست بدونه! اما انگار مدام یکی دهنم رو محکم بسته و اجازه نمی‌ده از خودم دفاع کنم. چون قشنگ تر بود اگر خودش می‌خواست و میفهمیدشون . پس نخواسته که نفهمیده . خودش رو زده به دونستن در صورتی که هیچی نمی‌دونه، هیچی! بذار بهم بگه احساسم خالص نیست!

endless-smile.persianblog.ir

7-94 ~روز دختر~ - دخترک بیزی

http://endless-smile.persianblog.ir/post/274

میرم دنبال پسر خاله راگاتزا از کلاس فوتبال! بعد از اینکه داستانا و خاطراتش از رجبی و غلامی و ایکس و ایگرگ تمرم شد و قهرمان بازیش و تعداد گل های طلایی که به ثبت رسونده رو تعریف میکنه ، ازش میپرسم میدونی امروز چه روزیه؟ بش میگم روز دختره دیگهههههههه . میگه عهعه ولی تو که زنی دیگه! عاقا من دیگه میخواستم خودمو بکشم که تو با کدوم معیار داری حساب میکنیییی! براش توضیح میدم که تا وقتی که دختری ازدواج نکنه ، دوشیزه محسوب میشه! 1777;۳٩٤/٥/٢٥. 1641;:٥۱ ‎ب.ظ. راگاتزا در ایتالیایی به معنای دختر جوان است!

endless-smile.persianblog.ir

دخترک بیزی

http://endless-smile.persianblog.ir/1393/5

بعضی مهمونا عادت های روتین زندگی آدمو تغییر میدن! عادت داری ساعت 10 از خواب بیدار شی! ساعت 8 صبح صدای ظرف شستن میاد به زور بلند میشی و برای اینکه مهمونت کار نکنه مجبوری کله سحر ظرفارو بشوری! در نتیجه ساعت 11 صبح ، ناهارت آماده است و ظرفارو شستی و جارو هم زدی. عمق فاجعه اینه ک بعد از ناهار ک دیگه کمرت صاف نمیشه ، مهمون بلند شه ظرفای ناهارو بشوره :( (. از شما تقاضا دارم مهمان طورانه برخورد کنید و انقدر به میزبان خود فشار نیارییییییید :. 1777;۳٩۳/٥/٢۸. یهو چشمم میوفته به عکسم تو آینه! برمیگردم به سالها پیش .

mysanctuary.persianblog.ir

برگ‌هایی از کتاب تاریخ قلبم

http://mysanctuary.persianblog.ir/1393/9

برگهایی از کتاب تاریخ قلبم. انتهای خیابان آذر . به نام خدا و سلام بر خورشید که به تماشا نشستنش گرمای جان من است . امروز خونه هستم و سرکار نرفتم ، الان پای همون PC. قدیمی پ ت پ تیه دوست داشتنی نشستم ، کنج دنج اتاق ، کنار ب ن سای که روی میز کامپیوتر نشسته. از این به بعد پنجشنبه هارو یکی در میون می‌رم سرکار. صبح که بیدار شدم برنامه صبحی دیگر رو نگاه کردم و بعد از اون هم یه مستند بسیار زیبا از جنوب کشور. دلم سفر به جنوب کشور رو خواست ، اون ه رم جنوب ، خلیج تا ابد پارس ، جزیره هنگام و سکوت بی نظیرش . یعنی باز...