mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر -
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-68.aspx
چند عکس از طبیعت استان ایلام در فروردین ۹۳. من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم. شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست. شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را. در دست های بی نهایت مهربانش مرهمی نیست. شاید و یا شاید.هزاران شاید دیگر. اگرچه اینک.به گوش انتظارم.جز صدای مبهمی نیست. تاریخ : چهارشنبه ۲۷ فروردین۱۳۹۳. آخرین مطالب وب سایت مسافر. دل م خون شو خون ببار. واپسین شب های بهار. This Template By : Theme-Designer.Com. فقیر به دنبال شادی ثروتمند،. و ثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقیر است! سی مرغ - آرزو.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - امرداد...
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-61.aspx
یک سال دیگر از این سالها گذشت،و مردادی دیگر از راه رسید.درست تر آن است. که بگویم امردادی دیگر. امردادی که با برداشتن "الف" آن معنایش را زیر و رو کرده ایم. آنی" خوب می شناسدش،من نیز هم،به گمانم. امرداد همواره برایم ماه تلنگرها،یادآوری ها،شادی ها و اندوه های فراوان،. حسرت ها،بزرگتر شدن ها یا بهتر. است بگویم یادآور بزرگتر شدن ها. چرا که من پیر شدم اما بزرگ نشدم. گرمایش برای دیگران طاقت فرسا و همیشه برای من لذتبخش بوده است. دومین امردادی ست که در این ایستگاه مجازی آشیان ساخته ام.فراموشم. که اصل سفر رفتن است.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - ...
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-57.aspx
از لحاظ سیاسی در عالم جز یک اصل وجود ندارد و آن عبارتست از:. سلطنت آدمی نسبت به خویشتن. این سلطنت که من نسبت به خود دارم،"آزادی" نامیده می شود. جایی که دو یا چند اختیار از این گونه،دست همکاری به یکدیگر دهند،. اما در این اشتراک،هیچ بازستاندن اختیار وجود ندارد.هر اختیار فردی مقداری از خویشتن. را برای ساختن حقوق همگان واگذار می کند.این مقدار برای همه یکسان است. این یکسانی حقوق یا حق،که هر فرد برای همه قایل می شود "برابری" نام دارد. همه نسبت به هر فرد "برادری" نامیده می شود. از حقوق متساوی بهره مند شوند.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - شورش...
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-60.aspx
شبنمی دانم در شب چه سر ی ست که مرا از خود بی خود می کند. آنقدر از خواب بد گفتم و او را از خود راندم که دلش شکست.حال،گوشه ای کز کرده و. هر چه او را به چشمانم دعوت می کنم اجابت نمی کند.قهر است. ناگزیر شب را به سحر،و سحر را به صبح کوک می زنم.تلاشم این است سیاهی را از. افکار از هر سو هجوم می آورند،و در این غوغا شکوه ای سر به شورش گذاشته. بی رحمانه مرا مخاطب ساخته،افسار سخن در دست گرفته و نه مجال دفاع می دهد و. حرف یا کلمه ای،ونه حتی راه فراری باقی گذاشته. صورت همه بی ترس و واهمه. خیسم را در بر میگیرد. و ثروت...
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - واپسین شب های بهار
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-58.aspx
واپسین شب های بهار. دیشب باز قانون سقف را زیر پا گذاشتیم و میهمان ناخوانده ی آسمان شدیم. شب بود و سکوت،مادر بود و آرامش،پدر بود و امنیت،و دست سرد نسیم که صورتم را. نوازش می داد،و سکوت بود و سکوت،البته بجز آوازه خوانی جیرجیرک ها که لازمه ی. سکوت شب است و م هر تأییدی بر آن. و درخت همسایه که هر چند لحظه یک بار،به آرامی سرکی می کشید.گویا به این همه. خوشبختی غبطه می خورد. بزمی در آسمان برپا بود،و ستارگان صمیمانه گ رد آمده بودند نه در ردیف ها و ستون های. فراوانی برایش تار نواخته بود. که چه لذتی داشت. و جوان در...
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - دلُم خون شو خون ببار...
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-62.aspx
دل م خون شو خون ببار. دل دست به دامانم شده بود که کاری بکن! گفتمش:چه وقت ناشناسی تو،که شب و روز نمی شناسی؟ دلش تنگ بود یا گیر یا گرفته،نمی دانم.بغض کرده بود. چشم ها ابرو در هم کشیدند و گفتند:عجب دلسنگی تو! لب گزیدن گرفت که این چه سخن بود؟ بانو هر چقدر هم کم باشد،مالک و حاکم تن است. و من در دل می خندیدم به این حاکم بی حکم. کوتاه آمدم و برای تسکین درد دل تفألی به مدیاپلیر. ندا آمد:"دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد.". حال که دوای دردت را یافتی آرام باش و بگذار. بی چاره دل،بی کس دل،بی نوا دل. دختر اردی...
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - من ترا خواهم ز قید تن بری
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-54.aspx
من ترا خواهم ز قید تن بری. چون ز من خواهی دم عششق ای پسر،بدهمت دم تا شوی آدم پسر. پس چو شاهانت نهم افسر بسر،ور شوی مغرور باز از یک نظر. افسرت را گیرم افسارت کنم. می تنی تا کی همی بر دور خود،همچو کرم پیله دایم ای ولد. یا ندانی این که قرنی بی رشد،در ره دین ار دوی باری بجد. من بیک دم گاو عصارت کنم. من ترا خواهم ز قید تن بری،تو نداری جز سر تن پروری. پس کنم تا این سرت را آن سری،سازمت هر دم به دردی بستری. جبریانه محتضر وارت کنم. تا شوی تسلیم تو در امر پیر،همچو صید مرده در چنگال شیر. گاه بی نان گاه بیمارت کنم.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - شاسوسا
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-55.aspx
در دور دست خودم،تنها،نشسته ام. نوسان ها خاک شد. و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت. شبیه هیچ شده ای! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده ام. از لحظه های بعد. و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد. برگی روی فراموشی دستم افتاد:برگ اقاقیا! بوی ترانه گمشده می دهد،بوی لالایی که روی چهره ی مادرم نوسان می کند. از پنجره غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم. این دیوار روی درهای باغ سبز فرو ریخت. زنجیر طلایی بازی ها و دریچه ی روشن قصه ها،زیر این آوار رفت. آن طرف سیاهی من پیداست:.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - سفرنامه...
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-63.aspx
۱- بی ستون.بی شیرین،بی فرهاد. ۲-وقتی رسیدیم غروب بود،صحبت تانک و توپ.بوووود! ولی نه اینجا،یه گوشه دیگه از دنیا. ۳-بعد از گذشت هزار سال هنوز زنده است،همانطور که خود پیش بینی کرده. ۴-چنین گفت رستم به اسفندیار.که کردار ماند ز ما یادگار. ۵-حکیم و رستم رو به سوی هم. ۶-روز رحلت پوستینش را به ما بخشید.من و تو هم وطن. ۸-فرح آباد ساری،جای بسیار دنج و خلوتی بود. ۱۰-بابلسر.نگذاشتند غروب آفتاب را تماشا کنم این ابرهای نازنین. ۱۱-همینجوری.البته تار افتاد. ۱۲-حیف که اسبها نیفتادند. ۱۳-اینجا فکر کنم قطرات بارون مشخص باشه.
mosaaaferrr21.blogfa.com
مسافر - سفره هفت سین
http://www.mosaaaferrr21.blogfa.com/post-67.aspx
جای همه ی سین. ها را پ ر کرده است. هایش بیشتر،سین های سفره اش سنگین تر و رنگین تر. از آن می ترسم که عاقبت،از سفره ی هفت سین. تنها سفره اش باقی بماند. در رقابت حروف الفبا،خیلی وقت است که " نون. تاریخ : پنجشنبه ۲۲ اسفند۱۳۹۲. آخرین مطالب وب سایت مسافر. دل م خون شو خون ببار. واپسین شب های بهار. This Template By : Theme-Designer.Com. فقیر به دنبال شادی ثروتمند،. و ثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقیر است! کودک به دنبال آزادی بزرگتر،. و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است! پیر به دنبال قدرت جوان،. سی مرغ - آرزو.