bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: October 2005
http://bodobia.blogspot.com/2005_10_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۴. غزل آبان ماه هشتاد و چهار. بگذار تا مقابل روی تو بگذریم / دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم. شوقست در جدایی و جور است در نظر / هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم. روی ار بروی ما نکنی حکم از آن تست / بازآ که روی در قدمانت بگستریم. ما را سریست با تو که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم. گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من / از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم. Posted by MMB @ ۶:۱۱ بعدازظهر.
bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: December 2005
http://bodobia.blogspot.com/2005_12_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۴. روسپی بینوایی را سنگسار میخاستند کرد. عیسی مسیح بگذشت و گفت: اولین سنگ را کسی پرتاب کند که خود شرمسار گناهی نباشد. خلق سنگها را انداخته و سرافکنده دور شدند. Posted by MMB @ ۱۰:۴۳ بعدازظهر. سهشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۴. آسمان غمگین و آبی. آسمان تهران بالاخره آبی شد. و یادمون افتاد که وقتی دودآلود نبود چه شکلی بود. Posted by MMB @ ۴:۰۸ بعدازظهر. سهشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۴. فال شب چله هشتاد و چهار. بر این و...
bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: November 2006
http://bodobia.blogspot.com/2006_11_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۵. یک قاشق چایخوری موسولینی. سارق جسد موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیایی، دستگیر شد. وی چند سال قبل مرتکب این دزدی شد. بعد جسد را قطعه قطعه کرده و هر قطعه را به یکی از ثروتمندان نئوفاشیست فروخته است. یک دست را به یک نفر و یک پا را به نفر دیگر و. آیا برای یک دیکتاتور، آنهم در قد و قواره موسولینی، سرنوشتی خفت بارتر از این میشد تصور کرد؟ Posted by MMB @ ۱۲:۴۰ قبلازظهر. از آن طرف . پانویس: ب...
bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: June 2006
http://bodobia.blogspot.com/2006_06_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. جمعه، تیر ۰۹، ۱۳۸۵. اندر مصائب من در آن زمستان سرد-یک. زمستان سردی بود. شاید هم زمستان نبود و من در جایی بودم که زمستان بود. برف همه جا را پوشانده بود. یخ بود. آسمان هم ابری بود. هوا هم تاریک بود. همهاش بود. بود. بود. از سرما میلرزیدم. تنها چیزی که گرمم میکرد زمزمه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ بود. چیزی که همیشه و در شرایط دیگر سردم کرده بود، حالا داشت گرمم میکرد. ای یگانه ترین یار،. جز چند قطره خون،.
sagnevesht.blogfa.com
سگ نوشت
http://sagnevesht.blogfa.com/87013.aspx
کسی اینجا می نویسد که حرف زدن نمی داند! شعری از روجا چمنکار. لگد می زنم به ورودی این در. قفلی که بسته ای به خودت. باز می شود و. غریبه ها به راه می افتند. قهوه که می خورم دلشوره می گیرم. دلشوره که می گیرم. شباهتی به کلیجای من دارد و مدام. رگ به رگ می شوی در من. لگد می زنم به هر چیز بسته ای. یا ماهی هلال توی قلب زمین! یا قلبی که می زند توی گوش من! که یک روز دهان باز می کند. قهوه که می خورم. غریبه ها به راه می افتند توی رگ هایم. که گاهی راهروی قدم های تو می شود. گاهی محل کسب و کار. توقف بی جای من.
bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: September 2006
http://bodobia.blogspot.com/2006_09_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. شنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۵. ما هم بکنیم. و اصلن کوروش کبیر برای این شدهاند کوروش کبیر که حالا برای حفظ آرامگاهشان بعد از هزاران سال این همه سینه چاک میشود. والا پاسارگاد اگر گور یکی از بیشمار جلادان تاریخ بود هیچ کس برای حفظ و نگهداریش دل نمیسوزاند. تازه هر کس سعی هم میکرد در حد وسع مثانه خودش گور را آبیاری کند و گور در نهایت توسط مردم به زیر آب میرفت. عکس را هم از سایت میراث فرهنگی کش رفته ایم. چی بودش که بماند.
bodobia.blogspot.com
ترانه های شبانه: March 2006
http://bodobia.blogspot.com/2006_03_01_archive.html
هرکس هر شب با ترانه ای به خواب میرود. این ترانه را یا برایش میخوانند و یا خودش برای خودش میخواند. شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۴. سبزه ، شکوفه ، جوانه ، جویبار ، سبزی ، گوسفندحامله، بره، بزغاله، لک لک، لانه لک لک، رنگ، هوایی دیگر، شیر تازه، سرشیر تازه، نور، گرما، تعطیلات، برنامه های فوق العاده تلویزیون، ماهی، عید، عیدی، سبزی پلو با ماهی، هفت سین، مشق، پاکنویس حساب، رشد دانش آموز، شماره های مخصوص مجله ها و روزنامه ها، باران، سیل، پروانه، حشره، ریحان، گوساله، سال نو، اردیبشت، . و خورشید را با خود آورد.
sagnevesht.blogfa.com
سگ نوشت
http://sagnevesht.blogfa.com/87043.aspx
کسی اینجا می نویسد که حرف زدن نمی داند! کوچ کردی به سرمای من بی اینکه بدانی تنم مرد. دیوار کوبیده می شد بر سرم و خنده های تلخت که در قرمزی چراغ خواب پررنگ تر به نظر می رسید. فارسی که می نویسم مداد می خواهم و دفتر . نوشته شده در شنبه پانزدهم تیر ۱۳۸۷ساعت ۱۶ بعد از ظهر توسط كسي كه نوشت. Its four in the morning, the end of december. Im writing you now just to see if youre better. New york is cold, but I like where Im living. Theres music on clinton street all through the evening. Did you ever go clear?
sagnevesht.blogfa.com
سگ نوشت
http://sagnevesht.blogfa.com/87062.aspx
کسی اینجا می نویسد که حرف زدن نمی داند! انگار همینجا نشستیم و داریم از بالا نگاه میکنیم. صدایت بلند بلند صدایم میکند و من آرام آرام ساکت به انتظار مینشینم. کلاغها به سیاهی شب پیوستند و نبض قلب همسیه هنوز ثبت نشده بر دیوار اتاقم. بچهها میدویدند و کوتاهی قدشان از شب من بلندتر بود. گوشهایم که نمیشنود بهانه گیر میشوم. آخرین بار کی صدایم زدی؟ نوشته شده در جمعه هشتم شهریور ۱۳۸۷ساعت ۳ قبل از ظهر توسط كسي كه نوشت. اينجا كسي مي نويسد كه در دنياي واقعي نمي تواند بگويد ، توان حرف زدن نمانده .رمق ندارد.