tarahaei.blogfa.com

akilligiz.blogfa.com

سایه باران - حکایت 1

http://www.akilligiz.blogfa.com/post-37.aspx

صفیر سکوت , در نفیر حنجره ی بی باکی. شاید شبیه کسیه.شاید بچه محلمونه؟ اصلا نکنه همبازی بچگی هامه؟ ولی آخرش هم به جایی نرسیدم. به گهگاه دیدنش عادت کرده بودم.حدودا بعد از یک سال دیگه ندیدمش.ماه ها نرفتم اونجا .نه به خاطر اون بلکه به خاطر کنکور.وقتی باز برگشتم دیدمش.کنارش یه دختر دیگه نشسته بود.دیگه ندید منو.اصلا هیچ کسی رو نمی دید.همش با اون حرف میزد.زود به دستاش نگاه کردم.نه انگشتری نداشت.ولی تو دستش نی داشت.سازش عوض کرده بود؟ حکایت ها داستانهای جالبی هستن که نه می شه گفت راسته و نه می شه گفت دروغه.

akilligiz.blogfa.com

سایه باران - خاطره ای ناب

http://www.akilligiz.blogfa.com/post-38.aspx

صفیر سکوت , در نفیر حنجره ی بی باکی. کاشی های زرد آب پاشی شده ای را دلتنگم. صدای لاستیک های دوچرخه ای که ساعتها روی کاشی های زرد آب پاشی شده صدای دخترکی بی پروا را حمل می کند.و آلوچه های نارسی که منتظر پاییز هستند تا به لواشک های ترش خواهری شیرین تبدیل شوند. دلتنگ فرشی که اردیبهشت تا مهر مهمان حیات بود . گردانه ی پر زغالی که قرار بود شکم سماوری رو پرکند و چای کاکوتی روی فرش پهن شده روی کاشی های زرد حیاتی پذیرای مهمان های همیشه ی خانه باشد. حال بهار است و حیات من . بی قرار و دلتنگ. Design By : Night Melody.

akilligiz.blogfa.com

سایه باران - بازگشت

http://www.akilligiz.blogfa.com/post-34.aspx

صفیر سکوت , در نفیر حنجره ی بی باکی. مدتها میگذره از بودن و نبودم. این مدت اتفاقهای زیادی افتاده.تکون های زیادی خوردم. کلی نقشهای متفاوتی داشتم. نفس تنگی بود. نه که بگم الان همشون تموم شده بلکه دارم عادت میکنم. روزهامو یکی پس از دیگری میگذرونم بدون اینکه بفهمم دارم کجا میرم.بیشتر اتفاقها و تصمیم ها چیزی هایی نیست که باید باشه سختمه ولی وایستادم.یکی پشتمه یکی همراهمه امید بستن به کسی که خالص مهربونه دلپذیره.ثروت بینهایت بزرگیه مهربونی خالص که بدونی فقط داره نثار تو می شه بدون هیچ چشم داشتی.

akilligiz.blogfa.com

سایه باران

http://www.akilligiz.blogfa.com/9003.aspx

صفیر سکوت , در نفیر حنجره ی بی باکی. حساب رنج هایی که نباید. و گناهانی که نشاید. همه از دستم خارج شده است. حساب بی باکی هایی که باید. و جساراتی که شاید. همه از مغزم پاک شده است. حساب خنده هایی که باید زده می شد و نشد". گریه هایی که باید با فریاد همراه می شد و نشد". وحساب روزهایی که باید می زیستم و نزیستم". همه از دستم در رفته اند. وای که زندگی چقدر حسا ب و کتاب نکرده. و من چقدر حسابم ضعیف است و. چقدر بی حساب زندگی کردم. و در آخر راه باید بگویم:. ببخشید حساب ما چند؟ بدهی شما بیشتر از حق حضورتان بود.

akilligiz.blogfa.com

سایه باران - گلنار

http://www.akilligiz.blogfa.com/post-45.aspx

صفیر سکوت , در نفیر حنجره ی بی باکی. داشتم تو آشپز خونه نهار می پختم که صدای اشنایی به گوشم رسید. زمان ایستاد و من . و قهقهه ای مستانه. واااااااااااااااااای این صدای فیلم گلناره. من وقتی سه سالم بود با این صدا با دنیای بیرون ارتباط برقرار کردم. بزرگ شدم و کاست گلنار شد نوار ویدئو. بزرگ شدم و نوار گلنار شد سی دی گلنار. گاهی سورپراز هایی که گوشه گوشه ی زندگی برات به وجود میاره چنان می چسبه که تو بدون مقدمه ۲ ساعت تمام با بغض و لبخند می چسبی به صفحه ی تلوزیون و لذتی با طعم کاکائو می بری. بزرگ شده بودم (۱۰) ...

darde-javdanegi.blogfa.com

آدم بزرگها وارد نشوند! - صبا

http://www.darde-javdanegi.blogfa.com/post-132.aspx

آدم بزرگها وارد نشوند! از محبوبترین و زیباترین کلماتی است که زمزمه میکنم شاید این حس که از صبا میگیرم با خواجه آغاز شده ولی با صباهای خوب که بعدا آشنا شدم ادامه داشت /. افرادی همچو استاد صبا. ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی. چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی. تو که آتشکده عشق و محبت بودی. چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی. به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را. که خود از رقت آن بی خود و بی هوش شدی. تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش. چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی. خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من.

darde-javdanegi.blogfa.com

آدم بزرگها وارد نشوند! - پادشاه فصل ها ،پائیز!

http://www.darde-javdanegi.blogfa.com/post-131.aspx

آدم بزرگها وارد نشوند! پادشاه فصل ها ،پائیز! پاییز آمدهست که خود را ببارمت پاییز لفظ دیگر من دوست دارمت. پاییز را با تمام پاییزی هایش دوست دارم. دوست دارم اما راز دوست داشتن پاییز برایم راز ناخودآگاهی است. نمیدانم و یا نمی توانم احساس پاییزی خود را به زبان بیاورم . پاییز تولد تولدهاست. بهترین پاییزها بهترین روزهای زندگی بوده. یک سال پیش پاییز را در سفر به ارمنستان بودم. تقدیم به پاییز زندگی ام. نوشته شده در یکشنبه ۲۱ آبان۱۳۹۱ساعت 2:27 توسط مسلم بني هاشم. ای مسیحا تو جهان را رنگ انسانی زدی. دلواژه های یک ...

darde-javdanegi.blogfa.com

آدم بزرگها وارد نشوند! - عرق شرم دل

http://www.darde-javdanegi.blogfa.com/post-125.aspx

آدم بزرگها وارد نشوند! عرق شرم دلم بود که از چشمم ریخت. ورنه بر کشته تو گریه روا نیست. نوشته شده در شنبه ۱۵ بهمن۱۳۹۰ساعت 0:4 توسط مسلم بني هاشم. ای مسیحا تو جهان را رنگ انسانی زدی. و جهان با دست تو، رام بشر شد. آنک انسان بین که از نامش خدا هم نامور شد. هفته سوم مرداد ۱۳۹۲. هفته سوم آبان ۱۳۹۱. هفته دوم خرداد ۱۳۹۱. هفته او ل فروردین ۱۳۹۱. هفته چهارم اسفند ۱۳۹۰. هفته چهارم بهمن ۱۳۹۰. هفته سوم بهمن ۱۳۹۰. هفته دوم بهمن ۱۳۹۰. هفته چهارم دی ۱۳۹۰. هفته دوم دی ۱۳۹۰. هفته او ل دی ۱۳۹۰. هفته دوم آذر ۱۳۹۰.

darde-javdanegi.blogfa.com

آدم بزرگها وارد نشوند! - کاسه ی مجنون

http://www.darde-javdanegi.blogfa.com/post-130.aspx

آدم بزرگها وارد نشوند! یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت. ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت. صحنه ی احسان لیلی کاسه ی مجنون شکست. چون کند کز کاسه گردانی عاشق عار داشت. زنگ دل بزدای و در خود شاهد رومی ببین. زنگیان بینی اگر آیینه ات زنگار داشت. خیز تا تقدیس سلطان السلاطینی کنیم. کز رواق ن ه فلک طاق در دربار داشت. نقشبندی کز ازل در پرتو فانوس ماه. نیلگون دریای شب پ ر گوهر شهوار داشت. سر به جیب خرقه ی تقوا فرو بردم که دوست. سینه از گنج غمم گنجینه ی اسرار داشت. هر متاعی رایج بازار کویی خواستند. هفته ...

baghe-kaghazi.blogfa.com

باغ کاغذی - که گاه پيرهن يوسف، کنايه های کفن دارد

http://www.baghe-kaghazi.blogfa.com/post-112.aspx

آنک منم میخ صلیب از کف دستان به دندان برکنده. که گاه پيرهن يوسف، کنايه های کفن دارد. زنی که صاعقه وار آنک، ردای شعله به تن دارد. فرو نيامده خود پيداست که قصد خرمن من دارد. هميشه عشق به مشتاقان ، پيام وصل نخواهد داد. که گاه پيرهن يوسف، کنايه های کفن دارد. کیام ،کیام که نسوزم من؟ تو کيستی که نسوزانی؟ بهل که تا بشود ای دوست! هر آنچه قصد شدن دارد. دوباره بيرق مجنون را دلم به شوق میافرازد. دوباره عشق در اين صحرا هوای خيمه زدن دارد. زنی چنين که تويی بی شک ،شکوه و روح دگر بخشد. نه زان گونه که غنچه یی.