weblogchat.ir

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/17

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی. چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را. گرفت و چندین بار به آن. ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار. فرانسه ای که دردستش داشت، این کار. در بیمارستان، پسرک به. دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا! پشیمانبود، جلوی ماشین نشست و به خطهایی که پسرش.

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤

http://www.0deltangi0.blogfa.com/1392/07

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر. شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان. بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر. مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم. عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! دوستت داشت&...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/8

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. آن شب شب نحسی بود . با او تماس گرفت : چرا؟ مگه من چی کار کردم؟ دختر در جوابش : تو . نه عزیزم تو خیلی پاکی . ولی من . تو لیاقتت بیشتر از منه . گفت : این حرفا چیه؟ تو می دونی یا من؟ من دوست دارم . به خدا بدون تو می. دختر گفت : این از اون دروغا بودا . ولم کن . ازت خسته شدم . تو زیادی عاشقی . پسر : مگه بده آدم عاشق باشه ؟ دختر : آره واسه من بده . عشق دروغه . پسر : نه به خدا من عاشقتم . و می گریست . سکوت د...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/7

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم! در طول دوره کاریم هرگزبا چنین چیزی روبه رو نشده بودم پدر:محض رضای خدابه من بگین چی شده؟ اون بچه تازه مادرش رو از دست داده .اخه چی شده؟ کتک کاری کرده نمره صفر گرفته؟ به کسی فحش داده! پدر: بچه من چی؟ مدیر: بچه شما جلوی هیجده جفت چشم . به معلمش گفته:. واقعا از یک بچه کلاس دوم ابتدایی بعیده. پدر پرید وسط حرفهای مدیر و با لحن تندی گفت: کوروش الان کجاست؟

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/1

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا. روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و. گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟ لنا همیشه این شعرو تکر...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/18

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر. شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان. بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر. مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم. عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! دوستت داشت&...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/3

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. سالها پیش دختری به بیماری عجیب و سختی دچار شده بود و تنها شانس زنده ماندنش انتقال کمی از خون خانواده اش به او بود. او فقط یک برادر 5 ساله داشت. دکتر بیمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد. پسرک از دکتر پرسید: آیا در این صورت خواهرم زنده خواهد ماند؟ دکتر جواب داد: بله و پسرک قبول کرد. پسرک فکر می کرد که قرار است تمام خونش را به خواهرش بدهند! ولی باز قبول کرد که به خواهرش خون بدهد. نفس های یک خون آشام.

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤

http://www.0deltangi0.blogfa.com/1392/06

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. سالها پیش دختری به بیماری عجیب و سختی دچار شده بود و تنها شانس زنده ماندنش انتقال کمی از خون خانواده اش به او بود. او فقط یک برادر 5 ساله داشت. دکتر بیمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد. پسرک از دکتر پرسید: آیا در این صورت خواهرم زنده خواهد ماند؟ دکتر جواب داد: بله و پسرک قبول کرد. پسرک فکر می کرد که قرار است تمام خونش را به خواهرش بدهند! ولی باز قبول کرد که به خواهرش خون بدهد. فرصت جواب ندادو گفت:من...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/2

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردمما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بوداما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به وضوح حس می کردیم. می دونستیم بچه دار نمی شیمولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماستاولاش نمی خواستیم بدونیمبا خودمون می گفتیمعشقمون واسه یه زندگی رویایی کافیهبچه می خوایم چی کار؟ در واقع خودمونو گول می زدیم. هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم. بالاخره...

0deltangi0.blogfa.com

❤ßê嵆l åñÐ römåñ†ï¢ §†örïê§❤ -

http://www.0deltangi0.blogfa.com/post/10

ßêåµ ï µl åñÐ römåñ ï örïê. تو را خواستم و به جای تو عشق نصیب من شد. کاش عشق را میخواستم.شاید تو نصیب م. وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو داداشی صدا می کرد . به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت: متشکرم . میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من با کسی قرار نداشتم. یه روز گذشت ، سپس یک هفت...