justliverpool.blogfa.com

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM -

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-56.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم. که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمیدانم. گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم. ولیکن ما و من گفتن به عشقت درنمیدانم. ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر. چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمیدانم. به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو. کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگرنمیدانم. به هشیاری می از ساغر جدا کردن توانستم. کنون از غایت مستی می از ساغرنمیدانم. به مسجد بتگر از بت باز میدانستم و اکنون. درین خمخانه رندان بت ازبتگرنمیدانم.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - تمامی حرفهایی که دنیای این روزای من میزنه و من عمرا گوش نمیدم

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-64.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. تمامی حرفهایی که دنیای این روزای من میزنه و من عمرا گوش نمیدم. کوه باش برای خودت. راحت قوانین دلت را زیر پا بگذار. نوشته شده در شنبه ششم آبان ۱۳۹۱ساعت 23:29 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - دل من ای دل من حل میشه مشکل من

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-72.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. دل من ای دل من حل میشه مشکل من. دل من ای دل من. حل میشه مشکل من. تا به کی ای دل من دنبال این و اونی؟ اینجوری که پیش میره تک و تنها میمونی. حرمت عشق و نگه دار دل من. دست ازین بازیا برذار دل من. خودتو به مولا بسپار دل من. دل من ای دل من. حل میشه مشکل من. نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اسفند 1392ساعت 21:4 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن. حقیقت نه افزودنیست و نه کاستنی.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM -

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-62.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. و إ ن ك ان ق د د ن ا أ ج ل ي و ل م ي د ن ن ي [ي د ن ] م ن ك ع م ل ي ف ق د ج ع ل ت ال إ ق ر ار ب الذ ن ب إ ل ي ك و س يل ت ي. إ ل ه ي ق د ج ر ت ع ل ي ن ف س ي ف ي الن ظ ر ل ه ا ف ل ه ا ال و ي ل إ ن ل م ت غ ف ر ل ه ا. نوشته شده در سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۱ساعت 15:32 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - و میتوانی با پرتقال به خدا نزدیک شوی

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-52.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. و میتوانی با پرتقال به خدا نزدیک شوی. وقتی یک پرتقال را نگاه میکنی حتی اگر تمام اطلاعات قبلی خود را کنار بگذاری به اعجابش پی میبری. و از آن به آن که باید برسی میرسی (چه جمله ای! از رنگ نارنجی که به صورت تعجب آوری زیباست و دانه های روی پوست پرتقال که اگر با سوزنی آنها را بفشاری آبی که از آنها خارج میشود را خواهی دید. بلکه سعی میکنی زودتر به داخلش برسی اما چطور؟ با تمام قدرت پاره اش میکنی و از رنگ نارنجی داخلش تعجبت بیشتر میشود سعی میکنی داخلش را بخوری . چه کسی این جور ساختش . به اون...

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - تاراجگر مردم...

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-60.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. من از رگبار هذیان در تب پاییز می ترسم. از این اسطوره های از تهی لبریز می ترسم. به شب تندیس هایی دیدم از تاریخ شمع آجین. به صبح از خواب گرد روح وهم انگیز می ترسم. برایم آنقدر از گزمه های شهر شب گفتند. کزین همسایگان از سایه خود نیز می ترسم. حقیقت واژه ی تلخی است در قاموس نا پاکان. من از نقش حقیقت های حلق آویز می ترسم. از ما و من. این تاراج گر مردم. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 13:19 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - علیرضای ما

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-71.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. به فوتبال علاقه زیادی داشت . تو رویاهاش بود که. یه فوتبالیست خوب بشه. ولی حس واقع گرایانش بهش میگفت که تو هیچی نمیشی . فوتبال رو جدیتر از هر کار دیگه ای بازی میکرد . طوری که اگه کسی نمیشناختش فکر میکرد علیرضا حتما تو یک تیمی به طورجدی بازی میکنه یا اون بازی مسابقه مرگ وزندگی هست. البته هیچوقت اینطور نبود که مسابقه اونقدر مهم باشه به غیر از زمانیکه با سال بالاییها. یا سال پایینی ها بازی میکردیم. البته. امیرعلی برعکس علیرضا همیشه درسش خوب. بود به هر کاری که می رسید تمام تلاشش. جدی بو...

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM - سفال

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-73.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. روزی روزگاری در کارگاه سفال پیر مردی بودم که. از پیری نمی توانست راه برود. اما قدرت دستانش انقدر تحلیل نرفته بود که نتواند مرا مشت و مال دهد و نوازش کند . ظرافت دستانش در تبدیل من به کوزه آبی. آن پیر مرد همسری مهربان داشت که در اتاقکی در کنار کارگاه. با هم زندگی میکردند. یک روز صبح بود که پیرمرد مرا تبدیل به گل کرد و به سختی لگد مال کرد سپس. صندلی اش دولا شد و با دودست قسمتی از من را کند و با هدف گیری خوبی که داشت. پرت کرد روی چرخ سفالگری اش. فقط خدا میداند که من چه کشیدم. هنوز موق...

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM -

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-65.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. من از اغاز در خاکم نمی از عشق میدیدم مرا می ساختند ای کاش از اب و گلی دیگر. نوشته شده در سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۱ساعت 23:55 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن.

delammikhad.blogfa.com

102_92_QASEM -

http://www.delammikhad.blogfa.com/post-61.aspx

الهی و ربی من لی غیرک. روزگاريست که کس را به کسي یاری. دل آزاري و نیرنگ. به دوش دل مردم. اي بسا حامي مستغني خوش خفته به ناز. ز انکه معیار دگر دانش و بیداری. گمرهانند به بازار طمع راهسپار غافل از آنکه شرف. بيگانه شده است ساربان این روش قافله سالاری. نوشته شده در سه شنبه هجدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 16:10 توسط kont domont christo. به اون چیزی که میدونی عمل کن.